با اینکه این داستان طولانیست اما به قدری جالب است که باید درمورد آن بنویسیم. نگارهی الیزابت لدرر اثر گوستاو کلیمت نقاشی باشکوه و خیرهکننده ایست که قدرت و زیبایی و اعتماد بهنفس قشر اعیان وین در اوایل قرن بیستم را بازتاب میدهد. این ویژگیها به شکلی آشکار و با ظرافت در تصویر نشان دادهشدهاند،: مثلا در حس آرامش نشان داده شده در مدل نقاشی، حس اعتماد به نفس او و همینطور در نشانههای نیمه پنهانی که در اطراف او هستند. این تصویر به اندازهی نگارههای دیگر این هنرمند از زنان، شناختهشده نیست (مثل نقاشی آدل بلوخ باوئر) چراکه در مجموعهای شخصی نگهداری میشود.
این اثر نه تنها فرهنگ وینی و افراد سرشناس قشر مرفه را تجلیل میکند، بلکه به عنوان سوگنامهای عمل کند که از دنیایی میگوید که به زودی ناپدید میشود. این نگاره بر قدرت بسیار زیاد خانوادهی لدرر هم تاکید دارد. این خانواده بعد از خانوادهی روتشیلد و در رتبهی دوم ثروتمندترینهای وین قرار داشتند. اگر با دقت به ردایی که مدل نقاشی برتن دارد نگاه کنید، متوجه دو اژدها به رنگ آبی روشن میشوید که از موجهای قوسدار ردا ظاهر میشوند. این نمادها حاکی از آن است که الیزابت شنل امپراطور را بر تن دارد. کلیمت اکثرا در کارهایش از نقوش شرقی استفاده میکرد اما این تنها نگارهای است که در آن شمایلنگاری سلطنتی استفاده شده و این نشانگر اهمیت ومرتبهی بالای الیزابت و خانوادهی اوست.
در این نگاره، محتوای تاریخی که این اثر را احاطه کردهاست زاویه دید جدیدی نسبت به کارهای کلیمت و موضوعات آثار او ارئه میدهد که با حال و هوای ابتدایی این نقاشی تقابل دارد. به شکل دلخراشی کنایهآمیز است که اثری اینچنین سرشار از زندگی، نور و مثبتنگری بانویی جوان را به تصویر میکشد که طی پانزده سال زندگیاش دچار تغییراتی ویرانگر میشود. پس از فوت پدر الیزابت در سال ۱۹۳۶م. و پیوست اتریش به نازیها در سال ۱۹۸۳م. زندگی دلپذیری که در گذشته داشت به زندگیای غمناک تنزل یافت. در سال ۱۹۳۹م. نازیها مجموعهی هنری خانوادهی لدرر را چپاول کردند و تنها نگارههای خانوادگی را رها کردند، آثاری که به نظرشان برای به سرقت رفتن "زیادی یهودی" بودند. الیزابت که بعد از ازدواجش با ولفگانگ ون باشوفن اچ در سال ۱۹۲۱م. دین خود را به مذهب پروتستانیسم تغییر داده بود پس از طلاقش در سال ۱۹۳۴م. دوباره به دین یهود بازگشت. او تک و تنها در وین مانده بود: همسرش از او جدا شدهبود، تنها فرزندش جانش را از دست داده بود و مادرش به بوداپست گریختهبود.
الیزابت که با خطر احتمالی آزار و شکنجه مواجه بود این داستان را بر سر زبانها انداخت که کلیمت، هنرمند غیریهودی که سال ۱۹۱۸م. فوت کرد، پدر واقعی اوست. با وجود این که این ادعا امروزه کلا رد شده است، بعضی جنبههای ماجرا_آوازهی هوسبازی کلیمت، تعهد بسیار زیاد و شدید او برای کشیدن نقاشی الیزابت، و ایستادن خود الیزابت به عنوان مدل_ به این داستان اعتبار بخشیدهبود. حتی سزرنا مادر الیزابت استشهادنامهای برای تایید نسبت پدری کلیمت امضا کرد تا دخترش را نجات دهد. این استراتژی نتیجه داد: الیزابت از رژیم نازی مدرکی دریافت کرد که او را به عنوان فرزند کلیمت قبول کردند و توانست با کمک برادر همسر سابقش که از صاحب منصبان بلندمرتبهی نازیها بود تا زمان فوت خود در سال ۱۹۴۴م. بدون هیچ آسیبی در وین زندگی کند.
پ.ن. کریسمس نزدیک است، آیا هدیههای کریسمستان را آماده کردهاید؟ اگر جوابتان نه است پس لطفا به محصولات زیبای هنری ما در فروشگاه دیلیآرت سربزنید. در آنجا چیزی ویژه برای طرفداران کلیمت پیدا خواهید کرد. :)
پ.ن.۲. گوستاو کلیمت در طول زندگی حرفهای خود نگارههای نمادین بسیاری نقاشی کرده است. این هنرمند که به سبک خاص خودش شهرت دارد، در اوایل کار خود آثار بسیار سنتیای هم کشیده است. اینجا نگارههای ناشناختهای از کلیمت را پیدا میکنید که هرگز حتی حدسش را هم نمیزدید که از آثار او باشد!